۱۳۸۷ آذر ۲۷, چهارشنبه

راز

تا نفس هست راز مي گوييم
روز و شب چون نماز مي گوييم
نسل در نسل از علي و غدير
باز گفتند و باز مي گوييم

۱۳۸۷ آذر ۲۱, پنجشنبه

لذت

بیراهه رفته بودم
آن شب
دستم را گرفته بود و می کشید
زین بعد همه عمرم را
بیراهه خواهم رفت

۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

می نا بنوش

تیام
مجالت بخیر می نا بنوش
ترنه طلا
وا سله ای بدستت و تهنا
به چیدن آستاره ایروی
ورگشتنی
به شو گرهده ایبال
سر بکش......

۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

سوگند

اما سوگند به سگ ها
که خواب کلک شیطان است تا از شصت سال عمر
سی سالش را به نفع مرگ ذخیره کند

۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

دروغ

چي مي شد اگه پينوكيو هم مثل تو دماغش رو جراحي پلاستيك مي كرد و حسرت ديدن دماغ كوتاه و قلميش بر دل پدر ژپتو نمي ماند...!

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

03

خدا بزرگتر است....؟؟؟
و
به ياد آر
هنگامي كه هزاران معبود دروغي را مي ستايي!!!

۱۳۸۷ مهر ۷, یکشنبه

پل پيروزي

...
وقتي سرت به سنگ نمي خورد چگونه پشيماني را احساس كني؟
ماههاست در انتظار شكستي هستم كه از آن پلي براي موفقيت بسازم ...!!

۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

02

وقتي نمي توني دقيقا اون چيزي كه توي ذهنته بنويسي، يه عكس بهانه خوبي براي آبديت شدنه....



۱۳۸۷ شهریور ۲۵, دوشنبه

01

حس عجيبي دارم
هنگامي كه با شتابي باور نكردني به سوي هيچ در حركتم!!!
حسي مانند ... مانند تمام روزهاي بي تو بودن



۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

...

یاد داری مرا چه غوغا بود؟

۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه

I

چقدر سخت است .... باور مي كنم آنچه كه باور ندارم!
و شتابان به سوي آن چيزي قدم مي گذارم كه به اندازه كابوس هاي دوران كودكيم از آن هراسانم!!
نمي دانم تا كي بايد ندانم كاري هاي خودم را به پاي سرنوشت بنويسم؟
و ع ش ق را قرباني چشمان معصوم تو كنم
و باز هم اين سرنوشت لعنتي مرا به سوي تو رهسپار مي كند...

۱۳۸۷ شهریور ۱۱, دوشنبه

بازهم من

زنده ام
اما
بي تو....

۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

بيچاره حوا

دلم من هواي تو را كرده يا دل تو هواي مرا
نمي دانم...
اما هرچه هست زير سر اين حواست

۱۳۸۷ مرداد ۲۸, دوشنبه

بي نشانه

چه زود از ياد رفتم...
زودتر از آنكه فراموش كنم لربلاگ بودم

۱۳۸۷ مرداد ۱۹, شنبه

بازي

الهي كودكان در حال بازيند مگر كهنسالان در چه حالند
راستي سلمان رشدي هم بازي مي كند....

۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

تولدم مبارك !!!

ديروز بود يا پريروز... هيچ كس يادش نبود .... حتي خودم!!
سالها چه زود مي گذرند .. زودتر از حوصله من .... زودتر از ياد شما
و ديگر هچ!!!!!

۱۳۸۷ مرداد ۱۱, جمعه

تصادف

باورم نمي شود
من زنده ام !!!؟



۱۳۸۷ مرداد ۴, جمعه

معناي زمان

فكرش را بكنيد امروز ، ديروز ، فردا هيچ مفهومي نداشت، هر چه بود سكون بود. نه غم فردا بود و نه افسوس ديروز و نه حتي محنت امروز.
راستي هركول باز هم به افسانه ها پيوست، اما كاش زودتر از اين ها مي رفت!! و زودتر از اين ها .......

۱۳۸۷ مرداد ۳, پنجشنبه

مدد

اين روزها فقط منتظر يك امداد غيبي ام....

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

معناي سكوت

معناي اين همه سكوت چيست؟
من گم شده ام در تو يا تو گم شده اي در من اي زمان؟!
كاش هرگز آن روز از درخت انجير پايين نيامده بودم!!
كاش!

۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

آغاز

یادمون باشه دنیا گرده ، هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه آغاز باشی...